یکی از فانتزی هام اینه که این مسعود روشن پژوه رو بندازم تو یک استخر پر از تمساح و بعد بگم حالا بیا بیرون. یک و یک و یک ، دو و دو دو سه و سه
یکی از فانتزی هام اینه که این مسعود روشن پژوه رو بندازم تو یک استخر پر از تمساح و بعد بگم حالا بیا بیرون. یک و یک و یک ، دو و دو دو سه و سه